چگونه فناوری – و یک بیماری همه گیر جهانی – روز یاد را متحول می کنند

سه روز پیش در یک روز بهاری خاکستری و بادگیر ، رایان مولنس در کنار قبر یک سرباز دیرباز در سایه های سبز قبرستان نظامی کانادا در گروسبک هلند نشست.

چنگ زدن فلوت چوبی تراش خورده از بلوط نجات یافته از جنگل های متلاشی شده اطراف ویمی ریج ، ذخیره سابق کلگری بازی کرد گریس شگفت انگیز به احترام ستوان جیمز کوستر از اسلحه های رجینا.

مولنس داستان کوستر را به خوبی می دانست. کوستر جوان مو مو در حالی که قصد داشت شهر گرگ و میش Emmerich در آلمان را در گرگ و میش جنگ ، در گرگ و میش جنگ ، تصرف کند ، لحظاتی قبل از مرگ به یکی از دوستان خود گفته بود که تنها چیزی که پس از جنگ می خواهد زندگی در “جاده ای آرام در جایی … برای نشستن در آنجا و دوست داشتن یک مرد.”

همانطور که آخرین یادداشت های سرود او درگذشت ، مولنس از ردیف های طولانی سنگ قبرهای گرانیتی که به فاصله دور کشیده شده بودند نگاه کرد و به داستانهایی که در آنجا دفن شده اند فکر کرد – هزاران جوانی که اعمال قهرمانانه ، پایان غم انگیز و لحظات لطف آنها از دست رفته است حافظه زنده

وی گفت: “این واقعاً پیدایش ایده بود.” “این به ذهن من خطور کرد – ما چگونه می توانیم از فناوری موجود در حال حاضر استفاده کنیم تا بتوانیم ارتباطی را که من قبلاً در قبر کوستر تجربه کردم به مردم ارائه دهیم؟”

او شروع به تحقیق و ساخت و ساز کرد. سه سال بعد ، مولنس و یک شریک در آستانه راه اندازی یک برنامه تلفن هوشمند به نام “Faces of Valor” هستند که به کاربران امکان می دهد تاریخچه مدفون کسانی را که می جنگند و کشته شده اند ، کشف کنند.

ستوان جیمز کوستر از تفنگ های رجینا در مارس 1945 درگذشت. (مشارکت)

این تنها بخشی از یک موج دیجیتالی است که نویدبخش عمل یادآوری است. بی تردید ، این روند قبل از ویروس کرونا در جریان بود – اما با قفل های ناشی از همه گیری سرعت گرفته است.

برخی از مراسم سالانه بزرگداشت ما بصورت مجازی انجام می شود به گونه ای که می تواند تجربه را عمیق تر و غنی تر کند. علاوه بر برنامه Faces of Valor – که سنگ قبرها را به سوابق و عکس های نظامی مرتبط می کند – دیوارهای مجازی برای یادآوری وجود دارد که مردم عادی می توانند داستان های فردی سربازان را به اشتراک بگذارند.

پیتر فرانسیس ، یکی از مدیران کمیسیون جنگ گورهای مشترک المنافع در میدنهد ، انگلستان ، غرب لندن ، گفت: “ما به عنوان یک انسان ، با داستان انسانهای دیگر ارتباط برقرار می کنیم.”

“من فکر می کنم این همه گیری ، اگر یک کار انجام شود ، به ما نشان داده شده است که شاید اکنون زمان شروع این بحث ها است ، خوب ، آیا ما برای انجام این کار نیاز به کار متفاوتی داریم که [younger] نسل؟ آیا ما نیاز به پذیرش فناوری داریم؟ “

تماشا کنید: پیتر فرانسیس در استفاده از فناوری برای روایت داستان های جنگ استفاده می کند

پیتر فرانسیس از کمیسیون گورهای جنگ مشترک المنافع در مورد نسل جوان با استفاده از فناوری آنلاین به عنوان ابزاری برای یادآوری صحبت می کند. 1:26

مراسم ملی یادبود امسال در اتاوا به نظر می رسد چیزی که قبلاً ندیده ایم – هیچ رژه ای از کهنه سربازان پیر ، هیچ جمعیتی باشکوه که کوکنارها را روی مقبره سرباز گمنام ذخیره می کنند.

در انگلیس به همان اندازه مقهور خواهد شد. اگرچه فرانسیس گفت که انتظار دارد حوادث 11 نوامبر در برهه ای به حالت عادی برگردد ، وی اذعان داشت که نحوه بزرگداشت جنگ های گذشته باید با فرهنگ تکامل یابد – هرچه جنگ های بزرگ قرن 20 در گذشته های دور محو شوند ، دشوارتر است که معنی آنها را برای کسانی که آنها را تجربه نکرده اند توضیح دهد.

“اگرچه خدمات یادگاری سنتی که طی صد سال گذشته به خوبی به ما خدمت کرده اند کاملاً خوب هستند – و ممکن است طولانی شود اما شاید ما نیز باید شروع به پرسیدن از آن نسل کنیم ، خوب ، چگونه یادتان می آید؟” او گفت.

به طور معمول ، مرکز جانبازان سانی بروک در تورنتو ، بزرگترین مرکز مراقبت طولانی مدت از جانبازان در کانادا ، داوطلبان را برای کاشت پرچم های بزرگداشت ایثار 375 جانباز که در آنجا زندگی می کنند ، درگیر می کند. امسال ، به دلیل اقدامات احتیاطی برای ویروس کرونا ، 37500 پرچم توسط کارکنان و اعضای نیروهای مسلح نصب شده است. (اوان میتسویی / CBC)

یک روش شخصی تر به خاطر سپردن

کمیسیون گورهای جنگ مشترک المنافع ، که در میان کشتار جنگ جهانی اول تاسیس شده است ، خانواده ها و حتی غریبه های علاقه مند را در انگلیس ، کانادا و دیگر کشورهای مشترک المنافع تشویق می کند تا برای بزرگداشت سربازان منفرد در آن ، فیلم ها و ادای احترام را بر روی یک دیوار یادبود واقعی ارسال کنند. 23000 گورستان در سراسر جهان.

حتی برنامه ای را برای نامگذاری ستارگان در آسمان شب به نام سربازان افتاده راه اندازی کرده است.

فرانسیس گفت: “این اقدامات کاملاً به اندازه اعلیحضرت ملکه ای که در 11 نوامبر هر سال در سنوتاف لندن گل اکلیلی می گذارد معتبر است.”

گرچه بزرگداشت دیجیتال به اندازه گل اکلیل مهم است ، اما بیشتر شخصی است. مولنس گفت که او تعجب می کند که آیا ممکن است دیجیتالی شدن نسل ها با دادن چهره به تلفات فردی ، درک بهتری از فاجعه انسانی جنگ داشته باشد؟

مولنس ، كه سازمان او در حال نقشه برداری دیجیتالی از گورستانهای نظامی در Beechwood در اتاوا و بروكوود در انگلیس است ، به عنوان اولین قدم برای راه اندازی این برنامه ، گفت: “در داستان بسیار قدرت وجود دارد و وقتی می توانیم خودمان را در یك داستان بشناسیم.”

“این خاطرات می تواند به روشی مانند گذشته حفظ شود و به روشی مانند گذشته تقویت شود ، زیرا بر خلاف هر زمان دیگری در تاریخ ، این نرم افزار به مردم اجازه می دهد تا در کنار یک قبر بایستند ، شخص را ببینند و بدانند آن شخص چه کسی است در آنجا دفن شده است. “

تماشا کنید: “او هرگز مجبور نبود که به خانه برود و پسرش را ببیند”

رایان مولنس ، توسعه دهنده برنامه ، توضیح می دهد که چگونه می خواهد برنامه Faces of Valor خود داستان های افراد دفن شده در گورهای جنگ را فاش کند. 1:39

قبل از Faces of Valor ، یادگیری درباره شخص پشت سنگ قبر باید به روش سختی انجام می شد – با حفاری در بایگانی ها و تقسیم رشته های مختلف داستانی از منابع آنلاین.

سه نفر از افرادی که امسال برای دیوار مجازی کمیسیون جنگ گورهای کشورهای مشترک المنافع ادای احترام می کردند ، راه های ارتباطی خود را با داستان های کشته شدگان جنگ کانادا پیدا کردند.

در سال 2002 ، دیوید پترسون ، یک سرتیپ بازنشسته و توپچی توپخانه ، در قبرستان مشترک المنافع در تیلی سور سئول در شمال فرانسه بود که کاملاً تصادفی از کنار قبر یک هواپیمابر کانادایی عبور کرد.

افسر پرواز رامسی هابکرک در میان صدها نفر دیگر از نیروهای مشترک المنافع و تعداد انگشت شماری از سربازان آلمانی به خاک سپرده شد – داستان دیگر از دست رفته جنگ ، تا اینکه پترسون تصمیم گرفت آن را بازگو کند.

پترسون ، كه هم اكنون به عنوان بازنشسته رهبري يك شركت تور نبرد در ميدان جنگ است ، گفت: “آنچه مرا شگفت زده كرد اين بود كه وي در قبرستاني كه هيچ كس به خوبي از آن ديدن نمي كند ، اما حداقل توسط كانادايي ها نيز حضور ندارد.”

تصویر رسمی افسر پرواز رامسی هابکرک. وی در حالی که هواپیمای خود را در تابستان سال 1944 سرنگون شد ، در پشت خطوط آلمان تجهیزات جاسوسی را رها می کرد. (مشارکت)

وی گفت ، هر بار كه به نرماندی برمی گردد ، از هابكرک دیدار می كند “تا اطمینان حاصل كند كه تنها نیست.”

دیوار یادبود وی به هابکرک – که در حین پرواز تجهیزات به مأموران عملیات ویژه در پشت خط آلمان در اوت 1944 شلیک شد و کشته شد – شخصی و قلبی است.

برای سام هادلی هم همینطور است. پدربزرگش ، کلیپ جورج هادلی ، یک سرباز کانادایی در اسلحه های ملکه بود. وی اندکی پس از فرود نرماندی در سال 1944 کشته شد.

یاد او دیدگاهی را ارائه می دهد که بندرت در بزرگداشتهای رسمی کشته شدگان جنگ کانادا دیده می شود – تصدیق چقدر سخت بود که پدرش بدون پدر خودش بزرگ شود.

عکس Cpl. جورج هادلی ، 21 ساله ، یکی از اعضای اسلحه های خود ملکه ، که در جریان مبارزات نرماندی در سال 1944 کشته شد. (مشارکت)

وی گفت كه از این می ترسد كه تعداد كمی از افراد امروزه مفهوم یا قدردانی از آنچه پدربزرگ و سایر نزدیكان مادرش قربانی كرده اند داشته باشند – و چرا.

او از خانه خود در بلتچلی ، انگلستان گفت: “وقتی چیزها را روی دیوار می گذارم ، این شخصی است.” این یادآوری من است. این من هستم که می گویم ، “کاش می توانستم با شما ملاقات کرده باشم و فارغ از همه ، به شما افتخار می کنم. “”

هادلی گفت که او نگران شکاف فهمی است که بین نسل پدربزرگش و چهار فرزندش وجود دارد – ناتوانی در دیدن جنگ های قرن 20 به عنوان تجربه زندگی کسی.

وی گفت: “من احساس می کنم در اینجا هیچ آموزشی وجود ندارد.” “جوان بیست و چهار ساله من چیزی نمی داند [about Remembrance Day]. شما در مورد فرود نرماندی می گویید و او می گوید ، “من حتی نمی دانم این چه معنایی دارد.”

صدا دادن به مردگان

وقتی پل هینان شروع به نوشتن درباره سروان دونالد مک کریا کرد – که در نبردهای شدید در اطراف کان ، فرانسه در نیمه تابستان 1944 کشته شد – ناظر توپخانه نامی بیش از یک نام بود.

مک کریا در سنت مارتین دو فونتنای کشته شد. مرگ وی به یک پانوشت در کتاب مربوط به جنگ نوشته شده توسط ژنرال بازنشسته ژاک دکستراز ، که در جنگ جهانی دوم جنگید و در دهه 1970 به عنوان رئیس ستاد دفاعی کانادا خدمت کرد ، بود – تا اینکه هینان انبوهی از نامه ها را در بایگانی های ملی

هینان ، که تحقیق در مورد مک کریا را انتخاب کرد ، زیرا آنها هر دو توپچی بودند ، گفت: “او قبل از شروع کاوش در گذشته او ، نامی بر روی دیواری بود.”

“من نامه پدرا را خواندم. نامه فرمانده باتری او را خواندم و نامه افسر فرمانده وی را خواندم. و همه آنها گفتند این مردی است كه برای هر كسی هر كاری می كرد.”

او فهمید که مک کریا بیوه جوانی را پشت سر گذاشته است – زنی که تنها چند هفته با او گذراند تا اینکه پس از آموزش افسری به اروپا برگردانده شد.

وی گفت: “این باعث می شود به فداکاری نهایی فکر کنید.”

ستوان دوم (کاپیتان بعدی) دونالد مک کریا در روز عروسی خود در سال 1942. مک کریا در عمل در جریان مبارزات نرماندی در تابستان 1944 کشته شد. (مشارکت)