مثل همیشه، چندین چیز می توانند همزمان درست باشند.
دیوید جانستون هم می تواند انتخاب ناقصی برای بررسی واکنش دولت به اطلاعات در مورد مداخله خارجی باشد – و هم هدف رفتار ناعادلانه از زمان انجام این وظیفه. بهتر بود نخست وزیر از شخص دیگری بخواهد که گزارشگر ویژه باشد – و استقبال جانستون از سوی منتقدانش ممکن است تعداد افرادی را که مایل و قادر به انجام این کار هستند کاهش داده باشد.
حالا که اکثر اعضای مجلس عوام از جانستون خواسته اند استعفا دهد، موقعیت او به سختی قابل دفاع است. اما ظاهراً مصمم است که کار را تمام کند. و روندی که او آغاز کرد ممکن است هنوز قابل نجات باشد.
به گفته جانستون، میزان رابطه او با ترودو – چیزی که خود جانستون از آن به عنوان “به اصطلاح دوستی” آنها یاد می کند – اغراق شده است. به گفته جانستون، او پیر ترودو و پسران نخستوزیر سابق را میشناخت که با خانواده جانستون به اسکی رفتند، زمانی که جانستون یک آپارتمان در نزدیکی مونت ترمبلانت در کبک داشت. [Johnston says the elder Trudeau had a home 50 km away]. جانستون گفت، در یک مورد، پسران ترودو را به خانه مادرشان، در 10 کیلومتری کاندوی جانستون، برد.
به گفته جانستون، زمانی که جانستون مدیر دانشگاه مک گیل بود و ترودو در آنجا دانشجو بود، او و جاستین ترودو گهگاهی با هم برخورد می کردند (ترودو در سال 1994 فارغ التحصیل شد). او گفت تا زمانی که ترودو نماینده مجلس شد (او در سال 2008 انتخاب شد) و جانستون به فرمانداری کل منصوب شد (جانستون در سال 2010 آن سمت را بر عهده گرفت) آنها هیچ تعامل دیگری نداشتند.
زمانی که ترودو نخست وزیر شد جانستون هنوز فرماندار کل بود. خانواده ترودو در کلبه ریدو، که در محوطه سالن ریدو، محل اقامت فرماندار کل قرار دارد، زندگی می کنند.
بر اساس این حقایق، توصیف جانستون به عنوان “رفیق اسکی”، “همسایه” یا “دوست شخصی” ترودو، حداقل طولانی است، همانطور که حزب محافظه کار به او برچسب زده است.
اما با توجه به این حقایق – و این واقعیت که جانستون پس از پایان دوره او به عنوان فرماندار کل، با بنیاد ترودو درگیر بود – ترودو مطمئناً بهتر بود شخص دیگری را به عنوان گزارشگر ویژه نخست وزیر در امور مداخله خارجی پیدا می کرد. حداقل، ترودو و مشاورانش باید حملاتی را که جانستون در حال حاضر با آن روبرو می شود، پیش بینی می کردند.
تمایل جانستون برای بله گفتن هر زمان که نخست وزیری درخواست کمک کرد، قابل تحسین است. اما در این مورد، به نظر می رسد که نخست وزیر از او خواسته است که به داخل مخزن پیرانا بپرد.
حتما وجود دارد برای جانستون چیزهای زیادی باید گفت. و اگر ترودو اشتباهی بوده است که او را برای این شغل انتخاب کرده است، احتمالاً اشتباه استفن هارپر نیز بوده است که از جانستون خواسته است تا او را در مورد تحقیق در مورد معاملات برایان مولرونی با کارلهینتس شرایبر راهنمایی کند (دولت مولرونی جانستون را به عنوان رئیس هیئت مدیره منصوب کرد. میزگرد ملی در مورد محیط زیست و اقتصاد در سال 1988) و برای تمدید دوره فرمانداری جانستون در سال 2015 (جانستون را در موقعیتی قرار داد که باید ریاست انتخاباتی را بر عهده می گرفت که ترودو برجسته بود).
اما اگر ترودو نیاز داشت کسی را بیابد که پیشینه او قابل بحث نبود. جانستون آن کسی نبود.
به خاطر داشته باشید، چند هفته گذشته ممکن است فرد را به این فکر کند که چه تعداد افراد کاملاً غیرقابل استیضاح در کانادا وجود دارد.
اگر جانستون نه، چه کسی؟
در حالی که سرفصل طرح NDP این هفته درخواست جانستون برای استعفا بود، جالب ترین بخش این پیشنهاد دستورالعملی به کمیته مجلس عوام برای توصیه به فردی بود که می تواند تحقیقات عمومی در مورد دخالت خارجی را رهبری کند. این پیشنهاد می گوید که فرد باید از “حمایت یکپارچه” همه طرف های شناخته شده برخوردار باشد.
جالب است که ببینیم آیا احزاب – یا حتی فقط احزاب اپوزیسیون – میتوانند کسی را پیدا کنند که بتوانند بر سر آن توافق کنند.
اگرچه عبارت “تضاد منافعبسیار مورد بحث قرار گرفته است، مشخص نیست که جانستون در این مورد واقعاً در یکی از این موارد است. همچنین اثبات – حداقل تا کنون – دشوار است که جانستون در تحقیقات یا توصیههای خود هر نوع سوگیری از خود نشان داده است.
به طور کلی گفته می شود که اثبات سوگیری در کنار موضوع است. حتی از درک سوگیری یا تعارض نیز باید اجتناب شود. که تا حدودی منطقی است. اما همچنین قدرت قابل توجهی را به کسانی که درک می کنند – در این مورد، نمایندگان مخالف و صاحب نظران – می دهد.
با خیال راحت می توان فرض کرد که هیچ کس که با بنیاد ترودو درگیر بوده است واجد شرایط نیست (که دو وزیر سابق محافظه کار کابینه و چندین قاضی سابق دیوان عالی را رد می کند). واضح است که فرد نمی تواند تعامل زیادی با نخست وزیر یا هیچ یک از اعضای خانواده اش داشته باشد.
هر گونه ارتباط با چین پتانسیل ایجاد سوء ظن را دارد (لوک برتولد، نماینده محافظه کار این هفته خاطرنشان کرد که سه دختر جانستون در دانشگاه چین تحصیل کردند). سابقه کمک های مالی سیاسی نیز احتمالاً رد صلاحیت کننده است (نگرانی ها در مورد این واقعیت که یکی از وکلایی که به جانستون مشاوره داده است به حزب لیبرال کمک مالی کرده است) ایجاد شده است.
آیا هرگونه دخالت سیاسی قبلی جایز است؟ در مورد دیدگاه های سیاسی اعلام شده علنی چطور؟ یا انتصاب قبلی در دولت؟
چیزی که همه از آن غافل هستند
یک بحث آزاد میان نمایندگان مجلس در مورد اینکه چه کسی می تواند این کار را انجام دهد حداقل روشن می کند که آیا بیش از چند نفر در این کشور وجود دارند که می توانند دستکش حزبی را اداره کنند و سالم ظاهر شوند یا خیر.
در نهایت، ممکن است معلوم شود که هیچ گزارشگر ویژه ای هرگز قابل قبول نخواهد بود – زیرا هر کسی که باشد مانع تقاضا برای تحقیق عمومی خواهد شد.
طنز بزرگ این است که عصبانیت بر سر اعتبار شخصی جانستون تا حد زیادی آنچه را که در غیر این صورت گزارش مهمی در مورد تلاش های چین برای مداخله در دموکراسی کانادا و مدیریت ضعیف اطلاعات در داخل دولت تلقی می شد، پنهان کرده است. اگر نه به خاطر این واقعیت که گزارش جانستون با چنین اتهامات پر شور و اتهامات جناحی مبنی بر یک سرپوش سیاسی همراه بود – و این واقعیت که جانستون احساس می کرد برخی ادعاها باید رد شوند – ممکن بود یافته های او بسیار نگران کننده تلقی می شد.
در این مرحله، مطمئناً افرادی هستند که هر چیزی را که از روند فعلی بیرون بیاید، نمی پذیرند. آن گروه در حال حاضر بزرگتر از آن چیزی است که باید باشد.
اگر راه باریکی برای چیزی وجود داشته باشد که ممکن است صفوف افراد مشکوک و بدبین را محدود کند، این شامل انجام کار معنیدار جانستون با جلسات عمومی است که وعده داده است و کمیته امنیت ملی و اطلاعات پارلمانها کار معتبری برای پیگیری پرونده جانستون انجام میدهد. کار کردن
نتیجهگیری قابل دفاع از این فرآیند همچنین میتواند این احتمال را افزایش دهد که فرد بعدی که از سوی نخستوزیر برای انجام کاری درخواست میشود، «بله» بگوید.
اما اگر هنوز راهی برای پاسخگویی واقعی و یک بحث سازنده وجود دارد، منصفانه است که بگوییم با گذشت هفت ماه از این طوفان سیاسی، به نظر می رسد تنها برنده چین باشد – که حداقل در ایجاد اختلاف و شک موفق بوده است.