شانتال فی در دوران بزرگ شدن، همیشه در زادگاهش آنتیگونیش، NS – جامعه ای که میراث عمیق اسکاتلندی خود را جشن می گیرد، احساس می کرد که کمی آواره شده است.
“اولین دوست پسری که تا به حال داشتم، این اولین صحبت بود: نام خانوادگی او چه بود. و ما به قبرستان رفتیم و همه جا شبیه به معنای واقعی کلمه بود. و او گفت: “اوه، این پسر عموی من است، اوه، فی گفت: این پسر عموی من است.
“و من به یاد دارم که برای همیشه راه می رفتم و مثل … خانواده من هم اهل اینجا هستند، اما من آن را ندارم.”
تمایل فی به درک تاریخ خانوادهاش از جایی که پدرش بزرگ شده بود تحریک شد: خیابان مارتین، گروهی متشکل از پنج خانه کوچک که وقتی در دهه 1960 ساخته شدند، در حومه شهر قرار داشتند.
یک دهه پیش، یک گفتگوی کریسمس با عمه و پدربزرگش نامی را برای محله آشکار کرد: تعاونی خیابان مارتین.
فی قبلاً این نام را نشنیده بود، و همانطور که معلوم شد، حتی پدرش هم نمیدانست که او در یک تعاونی مسکن به دنیا آمده است که برای کمک به خانوادههای سیاهپوست محلی برای کسب مالکیت خانه طراحی شده بود.
این امر فی را ترغیب کرد تا در وهله اول، اکتشافات خیره کننده ای در مورد آنچه که خانواده ها در ایجاد تعاونی با آن مواجه بودند، انجام دهد.
صدای آتلانتیک26:10معمای خیابان مارتین
یک صدای برجسته در مستند رادیویی، جانا مک دونالد، روز جمعه به طور غیر منتظره درگذشت. این تحقیقات او بود که بسیاری از جزئیات گمشده این راز را آشکار کرد.
این پروژه از یک جنبش عدالت اجتماعی محلی – جنبش آنتیگونیش – نشأت گرفت که به دلیل اصول زندگی مشارکتی خود در سراسر جهان مورد توجه قرار گرفت. اگرچه این شرکت باعث ایجاد همکاری در خیابان مارتین شد، اما رکوردهای کمی در مؤسسهای که به جنبش Antigonish اختصاص دارد وجود دارد.
پائولین مکینتاش از موسسه کودی در دانشگاه سنت فرانسیس خاویر گفت: «من گمان میکنم که کمتر از آن چیزی که تصور میشود درباره شرکت مارتین سنت شناخته شده باشد.
اما یک دانشجوی فارغ التحصیل در دانشگاه موفق شد حقایقی را در مورد نبرد طولانی بین ساکنان بالقوه تعاونی و شهر کشف کند. در سال 1978، جانا مک دونالد ده ها مصاحبه با سازندگان Co-op انجام داد.
او گفت: “اولین چیزی که آنها برای من بیان کردند، خاطرات و برداشت های مخالفان بود. اغلب این تنها جنبه ای از پروژه بود که آنها هنوز می توانستند به خاطر بسپارند.”
مک دونالد گفت ساکنان سفیدپوست و شورای شهر به پروژه ساختمان اعتراض کردند و زمانی که در نهایت چراغ سبز روشن شد، تعداد خانواده های سیاه پوست علاقه مند از 14 به 5 کاهش یافت.
مکدونالد گفت: هنگامی که همکاری شروع شد، «تمام مکاتبات، گزارشهای دقیق پیشرفت مالی و ساختوساز، درخواستهای درخواست به همراه بخش عمدهای از پروندههای دفتر شهر از بین رفتند».
فی گفت: “این یک چشم باز کننده عظیم بود و به نظر من واقعا جالب بود.”
“به همین دلیل است که من نتوانستم اطلاعات مربوط به تاریخچه خانواده ام را پیدا کنم، به این دلیل است که تاریخچه زیادی از دست رفته بود. و من فکر می کنم این تاریخچه گم شده زیادی بود زیرا چیزهایی است که هیچ کس نمی خواهد واقعاً در مورد آن صحبت کند.”
برای داستانهای بیشتر در مورد تجربیات سیاهپوستان کانادایی – از نژادپرستی ضد سیاهپوستان تا داستانهای موفقیت در جامعه سیاهپوستان – به سیاهپوست بودن در کانادا، یک پروژه CBC که سیاهپوستان میتوانند به آن افتخار کنند، مراجعه کنید. داستان های بیشتر را می توانید اینجا بخوانید.